معماران جوان

داشتنت ماضـی بود... آنهــم بعــــــید.....!!

معماران جوان

داشتنت ماضـی بود... آنهــم بعــــــید.....!!

خانه ی شش

معمار:پیتر آیزنمن
معماری:خانه ی شش


بقیه در ادامه مطلب!

پیتر ایزنمن یک معمار ویک معلم میباشد پیتر آیزنمن در ۱۱ اگوست سال ۱۹۳۲ در نیویورک، ایالت نیوجرسی به دنیا آمد. او مدرک لیسانس معماری خود را از دانشگاه کرنل، مدرک فوق لیسانس خود را از دانشگاه کلمبیا و دکترای خود را ازدانشگاه کمبریج دریافت کرد
به وی یک دکترای افتخاری هنرهای زیبا از طرف دانشگاایلینویزشیکاگو اهدا گردیده است.در سال 1967وی انستیتو نیویورک را برای دانشجویان معماری وشهر سازی تاسیس کرد پیترایزنمن ساختما نها را با دو معیار می سنجد یکی اینکه چه مدت در تعلق به حال باقی می مانند و دیگر اینکه چه مدت در تاریخ خودشان را حفظ می کنند او معتقد است که: بعضی از ساختمانهای کنونی بودن خود را از دست میدهند و هرگز جزئی از تاریخ نمی شوند . ساختمانها می توانند 50 تا 100سال تعلق به حال داشته باشند.او در حال حاضر تنها مبحثی را که در دانشگاه تدرس می کند مر بوط به پالادیو است. در کار پالدیو چیزی است که او شیفته آن است وآن اختراع تیپولوژی است. اختراع( تیپولوژی اجتماعی و فرم ساختمانی) که با دیگر کارهای زمانه اش در یک ردیف قرار نمی گیرند و باید اقرار کرد که ما هنوز مشغول ساختن ویلاهای پالادیویی هستیم و این موضوع آیزنمن رابرانگیخته که پست مدرن نیسمها پالادیو را به خاطر اینکه جایی در اصول فکری انها ندارد سرکوب کرده اند و پالادیو را در حاشیه گذاشته اند وگمانه میزنیم که وجه اشتراک پالادیو وایزنمن در این است که هر دو به منتقدانشان ارتباطشان با تاریخ قطع شده است.در سال(۱۹۸۰)پس ازسالها تدریس و نوشتن کتاب و نوشتن تئوری های قابل قبول ،کار حرفه ای خود را در زمینه ی طراحی و ساختن آغاز کرد که شامل خانه هایی با مقیاس بزرگ و پروژه های شهری و نیز فعالیتهایی در زمینه ی آموزش دانشگاهی و یک سری خانه های شخصی بود.


Memorial to the Murdered Jews of Europe, Berlin, Peter Eisenman1997-2004


خانه ی شش


در مورد اینکه خانه ی شش صولا می تواند یک خانه و محلی برای زندگی باشد تردید وجود دارد.این خانه نمایانگر نقطه ی اوج مرحله ی اول حرفه پیتر آیزنمن است،مرحله ای که او در آن معماری مفهومی کاملی را ارائه داد. خانه های ابتدایی او از چیزی ترکیب شده بودند که وی رسمی و جهانی می نامید.عبارتی که به خودی خود معنایی نداشته و با کانسپت های عادی مانند زمینه و عملکرد،کاری نداشتند ولی با این حال به طریقی ذاتا معماری بودند.مطابق نظرات آیزنمن،خانه ی شش در نگرشی به صورت خاتمه یافتن یک روند،حتی یک شی یا موضوع محسوب نمی شود،بلکه تظاهر کالبدی و ثبت یک روند است،این روند نوعی بازی است که در آن ترکیبی از این جهان های رسمی تغییر شکل یافته و با یک سلسله حرکات ناشی از قوانینی نانوشته،پیچیدگی یافته اند.سطوح مستطیلی ،وید های مکعبی و عناصر خطی (که آن ها را دیوار،اتاق و ستون خطاب نمی کنیم) گام به گام جابه جا شده،تقسیم شده،تکثیر شده،از هم تفریق شده،دوران یافته و کشیده شده اند،و این عمل تا جایی ادامه یافته است که معمار بداند این روند به اندازه ی کافی پخته شده است و در این نقطه است که ترکیب بندی به دست آمده ،خانه نامیده می شود.


بازی خطوط و حجم ها




اکنون در این محل طراحی شده،باید شخصی زندگی کند،سوزان و دیک فرانک اهل نیویورک یک تاریخ دان هنر و یک عکاس،این خانه را یک کلبه ی مخصوص تعطیلات آخر هفته قلمداد کردند.آن ها تجاربی جالب و گاهی مضحک را در کتابی به تالیف سوزان فرانک به نام خانه ی شش اثر پیتر آیزنمن،پاسخ کارفرما منتشر شده به سال 1994 بیان کردند.
با نگاهی به طرح اولین اسکیس ارائه شده،مشخص می شود که خانواده ی فرانک اساسا با اهداف هنرمندانه ی آیزنمن موافق بودند.آن ها نقطه ی کانونی خانه را که تقاطع دو پلکان بود پذیرفته و حتی از آن محفوظ شده بودند.یکی از پله ها که به رنگ سبز بود،پله ای عادی بود که دسترسی به طبقه ی اول را به روشی معمول فراهم می نمود،پله ای دیگر در زاویه ی قائمه با آن و به رنگ قرمز از طبقه ی اول تا بام کشیده شده بود ولی بلااستفاده بود،چرا که برعکس تعبیه شده بود.خانواده ی فرانک از اینکه آیزنمن تنها یک اتاق خواب کوچک برای این خانه طراحی کرده و فضای نشیمن همکف را در ارتفاع دو طبقه طراحی کرده بود رضایت چندانی نداشتند،چرا که این،هدر دادن فضا بود و نشیمن دو طبقه باید حذف می شد،آبزنمن با اکراه این مسئله را پذیرفت و این فقدان را با حذف قسمت هایی از کف در کنار پلکان جبران کرد،به گونه ای که ارتباط بصری میان این دو تراز حفظ شود،او تاکید بر این داشت که اتاق خواب جدید ایجاد شده در بالای پذیرایی ،یک گشودگی در کف خود داشته باشد.جالب است که خانواده ی فرانک با این امر موافقت کردند و تختخواب دو نفره ی اتاق خواب را با دو تخت یک نفره،برای حفظ خلوص ایده ی طراحی عوض کردند.آن ها با وجود اینکه اصرار به وجود فضا برای یک میز نهارخوری شش نفره داشتند مجبور به قبول یک ستون ناخوانده که به ناچار،یک میهمانی اضافی شام بود گردیدند.در ساخت این خانه از برخی نکات عملی ساختمان سازی غفلت شده است.سازه ی اصلی ساختمان،یک قاب چوبی استاندارد امریکایی است که با تخته چندلا پوشیده شده و اندودکاری گردیده است.جزئیات ساختمانی ارائه شده توسط آیزنمن چیزی بالاتر از حالت بهینه بود و پیمانکار آمادگی برای چنین پیچیدگی اتصالات را نداشت و در نتیجه نازک کاری ترک برداشته،سقف چکه کرد و چوب شروع به پوسیدن نمود.خانواده ی فرانک هنگامی که شروع به بازسازی خانه به منظور خشک کردن فضاهای داخل نمودند متهم به نخریب اثر هنری شدند،با وجود این بر خلاف تمامی محاکماتی که باید تحمل می کردند،به خانه وفادار باقی مانده و از کیفیت های خاص آن لذت بردند،مخلوطی از نور دلچسب روز که از ترکیب پنجره ها،نورگیرهای سقفی و پانل های نیمه شفاف به نام کالوال به داخل فضا راه می یافت،دیدهای جذاب داخلی و نیز فرم بیرونی بسیار زیبا. 



سازه ی اصلی ساختمان،یک قاب چوبی استاندارد امریکایی است که با تخته چندلا پوشیده شده و اندودکاری گردیده است








نمای شرقی


نمای غربی


نمای شمالی


نمای جنوبی


پلان همکف


پلان طبقه اول





در سال (۱۹۸۵)، آقای آیزنمن جایزه ی (شیرسنگی) را برای پروژه ی رومئوژولیت خود در سومین بینال معماری در ونیز دریافت کرد. در بینال پنجم هم او یکی از دو معماری بود که به عنوان نماینده ی ایالات متحده شرکت داشت و پروژه های ارائه شده توسط ایشان در موزه ها وگالری های سر تاسر دنیا نمایش داده شد. در ضمن تا سال (۱۹۸۲)به عنوان بنیانگذار و مدیر(انستیتو معماری و شهرسازی) بوده و به عنوان منبع تفکر و اندیشه برای نقد معماری به شمار می آمد.آیزنمن تعداد زیادی جایزه دریافت کرد بورس تحصیلی گوین هایم (۱۹۷۶)، جایزه ی( برانئر) از آکادمی هنر وادبیات و جایزه ی بین المللی برای هنر،جایزه ی افتخاری از انستیتو معماری آمریکا به خاطر مرکزی در اهایو (۱۹۸۹)، جایزه ی بین المللی برای طراحی شرکت مرکزی( کوزمیئی سانگیو) در توکیوی ژاپن(۱۹۹۱نقطه شروع آیزنمن آیین افلاطونی است.نخست صورت ناب وذهنی وکامل بود که ازطریق هبوط پیوسته و متواتر به واقعیت نزدیک می شد. تفکر آیزنمن غیردینی است و چنین تفکری در شرایط امروزی این احساس را به دست می دهدکه کاملا از این گونه مسائل (مسائل دینی) جداست.معماری آیزنمن می کوشد تا در سایه تحریک تخیل و تصور و پذیرش نا متعارفها از دام مالیخولیا بگریزد به این ترتیب که اینها را به عنوان عناصری مثبت در ساختن مکان جدیدی برای لا مکانها یا مامنی که در آن معمار اراده فرماتیو خود را باز شناسد تلقی میکند. این محصول مصنوعی مکان بنا برهمه آن دلایل پاسخ مثبت اوست به لامکانی وبه مالیخولیایی فقدان وازدست دادنهایی که پیوسته درکمین وهمراه با این لا مکانی هاست.در کارهای اخیر او نشان از توهم ذهنی وجود ندارد. حتی از کمترین و دقیقترین نشانه ای از، خود گول زنی نیزوجود ندارد چرا که هنر مدرن از تبار(آیزنمن و بودلر) آگاهانه و هشیارانه مسخ شدگی غیر واقعیت رامی پذیرد.استراتژی نهفته در غوطه وری عمیق تحلیلی درهندسه که پایه طرحهای او را می سازد هرگز نباید به عنوان بازی!(صرف فرم) برداشت شود ودر ورای این هندسه ها که پیوستگی ابعاد خود را تکثیر میکنند و یا مدولاسیونهایی را کاهش و افزایش می دهند.در(فراکتال) شکفتگی و سرشاری وجود دارد که بدان وسیله گریز از متعارفها، ساختار حفاظتی اشراقی خود را پی می ریزد.آیزنمن معمار فرمهای مکعبی و سری خانه های 1 تا 10 به سمتی پیش می رود که مسئله مکان در پیش زمینه قرار گرفته است و با این حال او کاری به دیگران ندارد وی با روح نوستالژیک هوشمندانه و نبوغ آسای خود خیال می کند که می تواند مکان را در تسلط خویش در آورد و معماری خویش را بر آن بنا نهد.چنین به نظر می رسد که معماری آیزنمن درسالهای اخیربرموقعیت تبعیدی اش همچنان پای می فشارد این معماری اعم ازاینکه در شهرها ساخته شود یا در محیط های دانشگاهی ویا درتوابع وحومه های شهری، در آنچه که خلق می کند، ریشه ندارد به عبارت دیگرنه تنها ازتداوم منطق درونی با تمام براهین و مظامین قومی و تاریخی که ظاهرا باید نقطه عزیمتشان از توپوگرافی وخاطره ها کشف شود ناشی نمی شود بلکه برعکس نخستین وظیفه عبارت است از دریافت و شناخت این غریبگی و غیبت مناسبات سمپاتیک بین معماری و مکانی که این معماری در آن ساخته می شود.از زمان کانت به این سوزیبایی شناسی مدرن با دوگانگی مواجه بوده که معماری روحانی نتیجه شکست در رویا رویی با مشکل فرم مفروض است. معماری مورد علاقه آیزنمن معماری پالادیو(لوکوربوزیه – تراینی –مورتی)کاملا عکس این معماری است، مقاوم دربرابرزیبایی شناسی روحانی و کوشا درجهت حفظ و موجودیت فرم هوگو فرید ریش در تفسیر خود بر کتاب( "فلسفه کمپوزیسیون"اثر ادگار آلن پو) به نکته ای بر می خورد که تمام تازگی شعر آلن پو در آن است. طرح پیشنهادی احساس شاعرانه کلاسیکی به پیش زمینه می دهد. آنچه که در نتیجه ظاهر می شود عین فرم و در حقیقت جوهر شعر است و آنچه که هدف آن جوهر به نظر می آید در حقیقت حاصل فعالیت شاعرانه است. معماری اخیر آیزنمن نیز همین روال را طی میکند معنی و دلالت اولیه که بایستی از راه زبان فرمال به بیان درآید وجود ندارد .‍‍ روش آیزنمن در عمل معماری، کاملا عکس درک کلاسیک گرته برداری و اصل تقلید به مثابه پایه های اساسی کار معماری است. تقلیدی در کار نیست نه از آلونکی ابتدایی و نه از نظام طبیعت ونه از منابع عظیم زندگی مدرن اجتماعی، هیچ نشانی نیز از درک معماری مبتنی بر تکمیل مدلهای الگویی یا درسهای تاریخی وجود ندارد.شاید در عصر حاضر معمار دیگری نباشد که چنین آشکارا از تمام مفاهیم تکاملی زیبایی شناسی معماری و پایه های تاریخی آن فاصله گرفته باشد و معماری او با کلماتی بی بدیل از بی نظمی جهان مدرن، ضعف عمل انسانی و ناتوانی و فتور دانش ما و از محیط سخن می گوید. این خوداثراست که به زبان سخن می گشاید، اما این سخن قصه گویی به روال رایج نیست، که این خانه شبیه فلان است و این مکان مثل بهمان! منتهای معماری او خود به عنوان مفهوم این مکانها و ثبات ساختاری و حقیقت هندسه، در برداشتی که بر تاکید ها و نفی ها و بر شک و ابهام استوار است پرسش بر انگیز هستنداما معماری او بعد تاویلی نیز دارد به گونه ای که تفسیر یک عمل به معنی اجرای آن است درست مثل پیانیستی که متن نوشته شده موسیقی را می نوازد شرط تاویلی معماری آیزنمن در تولید و ساخت و بیان زمان و فضا شرط التزامی است.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد