کاخ موزه سبز از مجموعه موزه سعدآباد
کاخ موزه سعدآباد واقع در شمال شهر تهران بوده و یکی از زیباترین و دیدنی ترین مجموعه های تهران به شمار می آید.

بقیه در ادامه مطلب!
سعد آباد در اصل باغی بسیار بزرگ است ، با درختان سر به فلک کشیده بسیار ، و منظره ای دلنشین از تهران ، که زیر پای آن گسترده شده است .و در دل این باغ کاخ هایی ساخته شده که از جمله آن ها کاخ سبز ، موزه آبکار،آب ، فرشچیان و...می باشد که در دوران مختلف ساخته شده است .یکی از قدیمی ترین بناهای این مجموعه کاخ سبز می باشد

کاخ سبز با نمای سنگی مرمر ، در ارتفاعات شمال غربی مجموعه سعدآباد قرار گرفته و مساحت زیربنا آن در حدود 1203 مترمربع می باشد . معمار آن میرزا جعفر کاشی (معمارباشی) می باشد
در مورد تاریخچه کاخ سبز ، در لوحی که برای راهنمایی علاقه مندان در خود موزه موجود است چنین آمده: از اولین قطعه زمین هایی که رضاخان در آن زمان خریداری کرد ، زمین علیخان والی بود .رضا خان با خرید این زمین تصمیم به ساخت یک قصر و یا یک کاخ ییلاقی برای خود گرفت که در نهایت نیز پس از هفت سال (1307_1300) بنای ناتمام علیخان را تبدیل به قصر سنگی ، (کاخ سبز امروزی) نمود .
این کاخ که به دلیل نمای سنگی آن به نام قصر سنگی شناخته می شد ، پس از بازسازی کاخ و مرمت زیرزمین ، در زمان محمدرضا پهلوی به کاخ شهوند معروف گردید.

در بدو ورود به کاخ با بالارفتن از پله ها تالار آینه قرار دارد که از مجلل ترین تالار های کاخ است .


اتاق خواب شخصی که تخت آن در زمان پهلوی دوم به آن اضافه شده نیز از جمله قسمت های دیگر کاخ است .

از جمله نکات جالب توجه در این قسمت ، تابعیت آینه کاری سقف اتاق با فرش پهن شده در آن است .یعنی دستان توانای هنرمند ، طرح فرش را ، با آینه و به شکل مقرنس ، بر روی سقف بافته است .

دفتر کار با دیوارهایی که با تذهیب آراسته شده اند ، از دیگر قسمت های این کاخ است (ش 5) .

علاوه بر آن کاخ شامل تالار ناهارخوری و چند اتاق و قسمت های دیگری از جمله بعضی از لوازم شخصی رضاخان می باشد که به علاقه مندان توصیه می شود شخصا از آن بازدید به عمل آورند .
و چه کسیست که از این کاخ ها دیدن کند و شعر شاعر معروف ، خاقانی را زیر لب زمزمه نکند که فرمود :
هان! ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان!
ایوان مداین را آیینه عبرت دان
یک ره زلب دجله ، منزل به مداین کن
وز دیده دوم دجله بر خاک مداین کن
...تا سلسله ایوان ، بگسست مداین را
در سلسله شد دجله ، چون سلسله شد پیچان
...این هست همان ایوان کز نقش رخ مردم
خاک در او بودی ، دیوار نگارستان